دل است دیگر؛ تنگ میشود گاهی...

یک جرعه صداقت میخواهد و یک دست معرفت. یک جفت سادگی و یک فنجان محبت. چرا پیچیده اش کنیم؟! این دل برای دوستیمان تنگ شده است! همان که روزی در کوزه رهایش کردیم و...

هر روز میبینمشان و باز هم دلم برایشان تنگ میشود. این خاصیت قهر است گمانم. این روز ها هم قهریم و هم آشتی...هم دلخورم از این خدای معرفت بودن ها هم خسته ام از این سردی...

دلم برای فاطمه تنگ شده است برای زهرا برای فائزه برای همه ی آن پانزده نفر...

دلم تنگ است و باز هم پس میزند! میدانم دردش را؛ سخت است به چشمان سردی که روزی محبت در آن قل میزد نگاه کردن... دلم برای دوستیمان تنگ شده است!


+این حال بد خوب نشده بود فقط قایمش کرده بودم جایی پشت تمام لبخند هایم. :)