۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

دچار اتفاق..

یاحبیب

 

گاهی میشود با یک دست (حتی هم) دست اتفاقی را گرفت تا نیفتد اما بعضی اتفاق ها آن قدر مصمم هستند که با هیچ دستی نمیتوان افتادنشان را متوقف نمود...

 

دچار اتفاقم

دریاب مرا...!

 

یاعلی..

دو کلاه سرد شور:/

هوا سرد شد

 کلاهی که تا شانه در سر شد

شلواری که دو تـــا شد

و آشی که شور

.

.

.

.

(هواسرد شد مربوط به کلاه میباشد برای ظاهرسازی)مردی کلاه بر سرش رفت و دو زن گرفت (زن گرفتن از جدیدالایام به معنی کلاه برسر رفتن میباشد(علکی))و طبیعتا آشپز در خانه دو تاشد و آش شور:/

.

.

.

هوا سرد بود و مرد کلاهش را بسیار پایین کشید تا خود را گرم بدارد و حتی دوشلوار به پا نمود وبرای گرم شدن بیشتر آشی خرید و خواستار شد تا در آن نمک بریزد که به دلیل سردی هوا دستش لرزید و آش شور گشت:/

.

.

.

و شما از آن چه میفهمید؟ما که خود نوشتیم و خود نفهمیدیم کدام بود...!

دوان دوان بیرون رفتم. هنوز منگ بودم، گونه هایم می سوخت. به اتاقم که رسیدم و روی تشکم ولو که شدم. تازه یادم افتاد. حواسم آن قدر پرت شده بود که یادم رفته بود بپرسم چگونه می توانم به چهارمین جریان رود، به لایه ی عمیق تر قرآن، برسم.
الیف شاکاف
کلمات کلیدی