- زِینـِِـب
- چهارشنبه ۲۸ بهمن ۹۴
- ۱۵:۳۹
- ۲ نظر
روزی سرصحبت بسته می رفت.
نا گهان چشمش به دیدن گوشی شنوا روشن گشت و گشاده...
سر صحبت که باز شد دو نفر در انتهای خاموش فنجان ته نشین شدند...
و هیچکس ندید سرصحبتی را که باز، بسته رفت!
روزی سرصحبت بسته می رفت.
نا گهان چشمش به دیدن گوشی شنوا روشن گشت و گشاده...
سر صحبت که باز شد دو نفر در انتهای خاموش فنجان ته نشین شدند...
و هیچکس ندید سرصحبتی را که باز، بسته رفت!