- زِینـِِـب
- شنبه ۱۶ ارديبهشت ۹۶
- ۱۸:۲۵
- ۴ نظر
دل است دیگر؛ تنگ میشود گاهی...
یک جرعه صداقت میخواهد و یک دست معرفت. یک جفت سادگی و یک فنجان محبت. چرا پیچیده اش کنیم؟! این دل برای دوستیمان تنگ شده است! همان که روزی در کوزه رهایش کردیم و...
هر روز میبینمشان و باز هم دلم برایشان تنگ میشود. این خاصیت قهر است گمانم. این روز ها هم قهریم و هم آشتی...هم دلخورم از این خدای معرفت بودن ها هم خسته ام از این سردی...
دلم برای فاطمه تنگ شده است برای زهرا برای فائزه برای همه ی آن پانزده نفر...
دلم تنگ است و باز هم پس میزند! میدانم دردش را؛ سخت است به چشمان سردی که روزی محبت در آن قل میزد نگاه کردن... دلم برای دوستیمان تنگ شده است!
+این حال بد خوب نشده بود فقط قایمش کرده بودم جایی پشت تمام لبخند هایم. :)