ساعت دَه صُبح
خانه
درباره من
سرآغاز
تماس با من
نامرد
زِینـِِـب
چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت ۹۶
۲۲:۲۹
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
دوان دوان بیرون رفتم. هنوز منگ بودم، گونه هایم می سوخت. به اتاقم که رسیدم و روی تشکم ولو که شدم. تازه یادم افتاد. حواسم آن قدر پرت شده بود که یادم رفته بود بپرسم چگونه می توانم به چهارمین جریان رود، به لایه ی عمیق تر قرآن، برسم.
الیف شاکاف
خلاصه آمار
موضوعات
301:)
(۵)
نیمه ی پر
(۱)
حواس پرتی:)
(۲)
خاطره طوری
(۳)
دنیای من:)
(۲)
داستان مثلا:)
(۳)
هویدا
(۳)
آخرین مطالب
ریرا
اوهام
فقط خودت...
دانیار درون
رویا؟!
سایه ی نحس کنکور
شکلک خنده ی آسمان خراش
بازگشت بلاگر به آشیانه
آینه را به سمت خودت برگردان!
لاتاری
آرشیو مطالب
مرداد ۱۴۰۰
( ۱ )
مرداد ۱۳۹۷
( ۶ )
تیر ۱۳۹۷
( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۷
( ۱ )
فروردين ۱۳۹۷
( ۱ )
دی ۱۳۹۶
( ۲ )
مرداد ۱۳۹۶
( ۳ )
تیر ۱۳۹۶
( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶
( ۷ )
ارديبهشت ۱۳۹۶
( ۶ )
فروردين ۱۳۹۶
( ۳ )
اسفند ۱۳۹۵
( ۱ )
بهمن ۱۳۹۵
( ۳ )
دی ۱۳۹۵
( ۴ )
آذر ۱۳۹۵
( ۱ )
آبان ۱۳۹۵
( ۱ )
تیر ۱۳۹۵
( ۱ )
خرداد ۱۳۹۵
( ۱ )
فروردين ۱۳۹۵
( ۲ )
اسفند ۱۳۹۴
( ۳ )
بهمن ۱۳۹۴
( ۲ )
دی ۱۳۹۴
( ۳ )
آذر ۱۳۹۴
( ۱ )
کلمات کلیدی
خود نویس